جایزه حمایتی تحصیلی استاد حسن تاجبخش – به روایت روابط عمومی بنیاد حامیان دانشگاه تهران، در روزی از روزهای خجستهی نیمهی شعبان، در کوچهباغهای خاموش امامزاده یحیی، کودکی چشم به جهان گشود که سرنوشت، دستانش را برای ساختن و بخشیدن خلق کرده بود. حسن نام گرفت، فرزندی از تبار میرزا محمدخان بیگلربیگی قاجار، و نوادهی مردانی که قلم، چاپ، وقف و نیکی را در جان تهران کاشته بودند.
مادرش، شیرزنی از البرزکوه، که نام «فرخنده» بر جان داشت، او را در دامان زمیندارانی اهل فرهنگ و ایمان پروراند؛ زنی که خانهای کوچک در شرق تهران خرید، تنها با فروش زمینهای ناران، و آن خانه، همان شد که در آن بزرگی قد کشید. زمستانهای خشن لواسان، نان سیاه و بینمک روزگار قحطی، و حوضهایی پر از خاکشیر ارمغان روزهای کودکی او بود. اما عشق مادر، شعرهای مادربزرگ، نور کرسیها و طنین اذانهای دروازه دولاب، در جانش بذر مقاومت و دانایی میکاشت.
او کودکی بود که در کلاس سوم دبستان، برای انشای خود شعری دربارهی گربهی خانه نوشت، و معلم مهربانش گفت: تو برای نوشتن آفریده شدهای. و این جرقه، آتشی شد که سالها بعد، در هزاران صفحه کتاب و مقاله، روشنیبخش نسلهای بسیار گشت.
در پناه مادر، با گامهایی در مسیر خورشید
میگویند هر انسانی سرنوشتی دارد که از پیش نوشته شده؛ اما گاهی، برخی با گامهایشان آن نوشته را دوباره مینگارند. کودکی که در لواسان ساده و بیبرق و بیکتری، نانی از زمین مادری میجوید و دستانی کوچک را به آرد میزند، نان چانه میکند، در کوچهی درختی برای پخت نان میدود، و همزمان در ذهن کوچک اما جستوجوگرش، رویای نوشتن میروید. در روزگاری که حوض آب، چراغ گردسوز و سماور ذغالی، تمامی تجمل یک زندگی ساده بود، مادر، این شیرزن البرزی، برایش از شعر گفت، از ابوسعید ابوالخیر، از رستمی که مادرانه به دنیا آمد. فرزندی که سزارین نشد، بلکه خود، بیقابله، به زمین آمد؛ انگار آسمان خواسته بود او پیش از ماما، به جهان برسد.
از دبیرستان مروی تا انستیتو پاستور پاریس
معلم انشای کلاس سوم، وقتی شعر کودکانهاش دربارهی گربه را خواند، گفت: “تو باید بنویسی، تو باید بگویی…” و همین شد آغاز دلدادگیاش به واژه. در آن روزهای سخت، او نه تنها آموخت چگونه نان زندگی را از خاک و هیزم بسازد، بلکه فهمید علم، راهیست بهسوی نجات، و شعر، پناهیست برای جان انسان.
در سالهایی که خاک ایران، از قحطی و آتش جنگ جهانی هنوز در خود میلرزید، نوجوانی آرام و متین، کتابهایش را در بغلی ساده میگذاشت و از دروازه دولاب تا دبیرستان علمیه و سپس دبیرستان مروی، مسیرش را با گامهای آهسته اما استوار طی میکرد. نه شهرت در کار بود، نه تشویقهای پر زرق و برق؛ تنها نوری که در دلش میتابید، نوری از درون بود، آمیخته با شوق دانستن و عطش خدمت.
مروی برای او آغازگاهی شد برای شناخت عمیقتر خویش. فضایی با معماری سنتی، حیاطی با حوضی فیروزهای، و حجرههایی آکنده از بوی مرکب و تفکر. او در این فضا آموخت چگونه علم، با ریشههای فرهنگ و عرفان میآمیزد. همانجا بود که شعر را با علم در آغوش کشید؛ و شاید همین پیوند دیرینه بود که بعدها، کتابی نوشت به نام پزشکی در آثار مولانا.
در سایه علم و آفتاب اراده
در سال ۱۳۳۵، با قبولی در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، قدم در دنیای علم گذاشت؛ اما نه آن علمی که صرفاً اندام جانور را بشکافد، بلکه دانشی که ریشه در سلامت انسان، طبیعت و روح دارد. سال ۱۳۴۰ فارغالتحصیل شد و بیدرنگ، لباس سربازی بر تن کرد، اما باز هم در همان لباس نظامی، علم را رها نکرد. در دوران خدمت، صبحها مسئول بازرسی بهداشت مواد غذایی پادگان بود و بعدازظهرها، آزمایشگاه میکروبشناسی اداره دامپزشکی را روشن نگاه میداشت.
سفر به فرانسه؛ آغاز تجلی جهانی یک ذهن ایرانی
در سال ۱۳۴۳، از سوی دولت فرانسه بورسیه شد. پایش را به خاکی گذاشت که خاستگاه انستیتو پاستور بود؛ مکانی که بوی دستاوردهای انسانی میداد، بوی لویی پاستور، بوی دانشمندان شبزندهدار. در لیون و پاریس، زیر نظر پروفسورهای بزرگ، از جمله شارل پیله و گوره، میکروبشناسی و ایمنیشناسی را آموخت.
اما این سفر، تنها برای دانش نبود؛ او در پاریس، در بخش شیمی میکروبی انستیتو پاستور، با استاد پیر گرابار، کاشف تکنیک ایمونوالکتروفورز، همراه شد و پژوهشهایی پیرامون آنتیژنهای تیموس انجام داد؛ پژوهشهایی که پایهای شد برای کشف سرمهای ضدلنفوسیت و پیشگیری از رد پیوند اعضا در جهان. او در خاک غرب، درخشانترین دانشجو لقب گرفت. هم در میکروبشناسی و هم در ایمنیشناسی، شاگرد اول شد، اما هیچگاه از یاد نبرد که هدف از دانستن، بازگشت است؛ بازگشت برای خدمت به خاک مادری.
بازگشت به وطن؛ بازگشت به ریشه
در سال ۱۳۴۶، در حالی که میتوانست در فرانسه بماند، به ایران بازگشت. نه برای شهرت، که برای خدمت. بازگشت تا در دانشگاه تهران، چراغی روشن کند در تالارهای فراموششدهی علم دامپزشکی؛ تا آزمایشگاهها را دوباره زنده کند، و تا دانشجویان، رویای آسمان را در خاک ببینند. او دانست که با بازگشت، رنج بیشتر، امکانات کمتر و مسیر دشوارتر است، اما ایمان داشت که هر کشوری را با دو چیز میتوان ساخت: «قلم» و «دل». و او، هر دو را داشت.
سال ۱۳۴۶، وقتی پای استاد تاجبخش دوباره بر خاک وطن نشست، هنوز گرد پاریس بر شانهاش بود؛ اما دلش، روشنتر از همیشه برای ایران میتپید. نخست، در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بهعنوان استادیار گروه میکروبشناسی آغاز بهکار کرد؛ آنهم در روزگاری که آزمایشگاهها خاموش، منابع محدود، و دانشجویان تشنه بودند.
او اما، از دل همین کمبودها نوری ساخت. از همان نخستین روزها، ساعتهای عمرش در تلاطم بین کشت باکتریها، مطالعه کتابهای کلاسیک پزشکی، تدریس، و نوشتن سپری شد. کار را نه بهمثابه وظیفه، بلکه بهمثابه نیایش میدید؛ همانگونه که مولانا گفته بود:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش
و دکتر تاجبخش، روزگار وصل علم و ایمان را در کلاس درس جستوجو میکرد.
سفر به بریستول؛ آشتی پژوهش و نوآوری
در سال ۱۳۵۳، دانشگاه بریستول انگلستان از او دعوت کرد تا در آزمایشگاه میکروبشناسیاش مشغول به تحقیق شود. استاد، این بار نه بهعنوان دانشجو، بلکه پژوهشگری ایرانی، در کنار چهرههای علمی برجستهای ایستاد و نتیجهاش، دو مقاله خلاقانه و ارزشمند در زمینهی تهیه واکسنهای مؤثر علیه سالمونلا دابلین شد. این واکسنها، بعدها در دامپزشکی مدرن و پیشگیری از بیماریهای واگیر، مورد استفاده قرار گرفتند. اما برای او، افتخار در این نبود؛ بلکه در این بود که علم ایرانی در آنسوی آبها طنین افکند، و نام دانشگاه تهران در کنار مؤسسات جهانی درخشید.
بازگشت با پرچم استادی؛ آموختن و آفریدن
در سال ۱۳۵۵، رهآورد پژوهشی خود را به هیأت ممیزه دانشگاه تهران سپرد؛ و در سن ۳۹ سالگی، به مقام استاد میکروبشناسی و ایمنیشناسی رسید. یک سال بعد، عنوان استاد ممتاز دانشگاه را از آن خود کرد، و این، فقط یک عنوان نبود؛ بلکه تاییدی بود بر درخششی بیوقفه، بر تلاش شبانهروزی، و بر آموزگاری که هنوز هم پس از نیم قرن، دانشجویانش او را نه فقط معلم، بلکه پدر علم نوین دامپزشکی میخوانند.
استاد حسن تاجبخش در قلب نهادهای علمی کشور نیز حضور مؤثری داشت. عضو هیأت امنای دانشگاههای جنوب غربی، عضو شورای انتشارات، عضو شوراهای ممیزی، عضو مشاوران عالی کتابخانه ملی و انجمنهای علمی داخل و خارج از کشور. او پایهگذار و دبیر انجمن ژنتیک ایران شد، و همزمان از اعضای اصلی انجمن ایمونولوژیستهای فرانسه و انجمن میکروبشناسی ایران گردید. حضورش در مجمع بینالمللی بیماریهای واگیر، ایران را با صدایی علمی و وزین معرفی کرد.
اما آنچه در دل این موقعیتها میدرخشید، افتادگیاش بود. همواره میگفت:
مقام اگر دل را سبک نکند، باریست بر دوش جان.
و او دلش را سبک میداشت با خدمت، با کتاب، با نوشتن.
کتابها؛ فانوسهایی در شبهای خاموش علم
او نوشت، و بسیار نوشت. اما نه از سر عادت، بلکه از روی نیاز زمانه. کتابهایی چون باکتریشناسی عمومی، ایمنیشناسی بنیادی، ژنتیک باکتریها، و اصول ایمنیشناسی پزشکی نه فقط جزوههایی دانشگاهی، که آیینههایی از دقت، نظم، عمق و عشقاند. او حتی پا را فراتر گذاشت و با تصحیح متون کهن چون الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه، و تالیف تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران و تاریخ بیمارستانهای ایران، پلی ساخت میان میراث پزشکی ایران و جهان امروز. در عصر علم مدرن، او به سنت پشت نکرد؛ بلکه آن را در آغوش گرفت، گرد از چهرهاش زدود، و به زبان امروز بازگو کرد. کاری که فقط از دلهایی برمیآید که با ریشههای خاک خویش درآمیختهاند.
از پیوند عشق تا عرفان کلمات؛ خانهای بر ستون علم و ادب
در سال ۱۳۵۰، استاد تاجبخش، مردی که سالها زندگیاش را با کتاب، آزمایشگاه و سفر میان میکروسکوپ و تاریخ گذرانده بود، در قلب پرهیاهوی تهران، دل به بانویی سپرد که نه فقط همسر، که همسفر راهی پرفراز و فرود شد. شهلا ساح، شاگرد اول رشته حقوق دانشگاه تهران، زنی فرهیخته، از خاندان استاد دکتر محمد معین، استاد مسلم زبان و ادبیات فارسی بود. زنی که عشق به واژه، ژرفنگری در معانی و وفاداری به ریشهها در خونش جریان داشت.
از ثمره این پیوند، پسری به دنیا آمد به نام علی تاجبخش، که تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی تحصیل کرد؛ اما پدر، هیچگاه افتخارش را صرفاً به مدرک فرزند ندید. او افتخار میکرد که این خانه، خانهایست که بر ستونهای علم، ادب، اخلاق و عشق بنا شده. در سایه این همراهی عاشقانه، آثار ماندگاری پدید آمدند که رد پای اندیشه زن و مردی دانشدوست را در خود دارند. استاد تاجبخش، خود بارها در مصاحبهها و یادداشتهایش یاد کرده که بسیاری از شبهای نوشتن، تصحیح و ترجمه را با حمایت و مشارکت همسرش گذرانده است. گویی این دو، دو ستاره در یک مدار بودند؛ یکی در دنیای ایمنیشناسی و میکروبشناسی، و دیگری در سرزمین قانون، واژه و خرد.
دلبستگی به عرفان و شعر؛ در آغوش مولانا
در دل این زندگی عالمانه، روحی دیگر نیز در استاد جریان داشت؛ روحی که با شعر، عرفان و اندیشههای مولانا درآمیخته بود. در جلسات انجمنهای ادبی حضور یافت، و خود نیز دستی در سرودن داشت. سالها بعد، کتابی کمنظیر نوشت با عنوان پزشکی در آثار مولانا، که در آن از نگاه یک میکروبشناس، ایمنیشناس و طبیب، اشعار مولوی را رمزگشایی کرد و ژرفای حکمت طبی در اشعار عارف بزرگ بلخ را روشن ساخت. این همزیستی میان عقل و دل، علم و ذوق، خاص او بود؛ مردی که هم در آزمایشگاه، پاستور و گربار را میشناخت و هم در خلوت شب، مولانا را زمزمه میکرد.
میراثی فراتر از تخصص؛ طبیبی برای جان و تن و تاریخ
همسرش از نسل اهل ادب بود، خودش عاشق سنت و فرهنگ ایران، و این پیوند، موجب شد تا در میانسالی، به تصحیح متون کهن روی آورد. آثار مهمی چون الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه از سیداسماعیل جرجانی و نگارش تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران و تاریخ بیمارستانهای ایران از آغاز تا عصر حاضر، همه از دل همین ترکیب پدید آمدند: پزشکی، تاریخ، ادبیات، عرفان. در سایه این همه، استاد هیچگاه از چشمانداز ملی و تمدنی ایران غافل نشد. او پزشکی را فقط یک علم تجربی نمیدانست، بلکه مجموعهای از فرهنگ، حکمت و اخلاق میدید که باید آن را از دل گذشتهها، با دقت امروز بیرون کشید و برای آینده بازآفرینی کرد.
چهره ماندگار؛ مردی با نشان خدمت
در سال ۱۳۸۰، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت از مفاخر زندهی علم کشور تجلیل کند. در نخستین دورهی انتخاب «چهرههای ماندگار»، نام دکتر حسن تاجبخش در رشته دامپزشکی، چون ستارهای بر تارک افتخار ایران درخشید. این انتخاب، فقط یک تجلیل نبود؛ بلکه تأیید ملی و رسمی بر عمر پربار علمی، پژوهشی، و خدمات انساندوستانهی مردی بود که علم را مقدس میدانست و فرهنگ را زیربنای سلامت جامعه. در سال ۱۳۸۱ نیز، همین عنوان به شکل رسمیتر در مراسمی پخش و گرامی داشته شد؛ و نام دکتر تاجبخش، برای همیشه در فهرست مفاخر زنده ایران نقش بست.
جوایز ملی
در کنار این عنوان بزرگ، استاد تاجبخش جوایز و تقدیرنامههای متعددی دریافت کرده است؛ از جمله:
- لوح تقدیر از رئیسجمهور وقت (آیتالله هاشمی رفسنجانی) برای تألیف کتاب ایمنیشناسی بنیادی، به عنوان اثر برگزیده دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۷.
- لوح تقدیر از دومین کنگره آلرژی علوم پزشکی مشهد در سال ۱۳۶۹ به پاس فعالیتهای پژوهشی در زمینهی ایمنیشناسی.
- جایزه دوازدهمین کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۳ برای تألیف ارزشمند تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران.
- تقدیر در مراسم بزرگداشت مفاخر ایران زمین توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۳۸۵، که طی آن لوح سپاس به خانواده استاد اهدا گردید.
او همچنین در سالهای متمادی، ۱۰ جلد از کتابهایش موفق به کسب عنوان برترین کتاب دانشگاهی سال شدهاند؛ رکوردی استثنایی و قابل توجه در فضای علمی کشور.
عضویتهای معتبر ملی و بینالمللی
دکتر تاجبخش همواره با نهادهای علمی داخل و خارج از کشور در ارتباط فعال بوده و مسئولیتهایی را برعهده داشته که هر کدام، نشان از اعتماد علمی و اخلاقی به او دارند. از جمله:
- عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۷۰ تاکنون؛ و مسئول شاخه پاتوبیولوژی گروه دامپزشکی این نهاد.
- عضو هیأت امنای دانشگاههای جنوب غربی کشور بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۳.
- عضو هیأت امنای پژوهشگاههای علمی و فرهنگی کشور در فاصلهی سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴.
- عضو شورای انتشارات دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۶ تا امروز.
- عضو هیأت ممیزه دانشگاه تهران و شورای ممیز مرکزی وزارت علوم در پیش و پس از انقلاب.
- عضو مجمع بینالمللی بیماریهای واگیر (O.I.E) بهعنوان نماینده رسمی ایران.
- عضو مؤسس و دبیر انجمن ژنتیک ایران، انجمن میکروبشناسی ایران و عضو اصلی انجمن ایمنیشناسان فرانسه.
- عضو افتخاری انجمن پزشکان و دندانپزشکان آلمان که جایزه معتبر ابنسینا را نیز به او اهدا کردند.
تحریریهها، مشاورهها، سخنرانیها
افزون بر مسئولیتهای رسمی، استاد تاجبخش سالها در قالبهای متنوع دیگری به خدمت علم پرداخت. او عضو هیأت تحریریه مجلههای دامپزشکی، سلامت و جامعه دامپزشکان بوده و مدتی نیز بهعنوان دبیر مجلهی دانشکده دامپزشکی فعالیت کرده است. همچنین بهمدت چهار سال، عضو هیأت مشاوران عالی کتابخانه ملی ایران بود و در کنگرههای ملی و بینالمللی، بارها بهعنوان سخنران، استاد مدعو، دبیر یا رئیس کنگره دعوت شد. این همه، در سکوت و وقار مردی روی داد که باور داشت:
«افتخار، نه در تندیسها، بلکه در تأثیر است. اگر دانشت، دری گشود و نوری آورد، تو برندهای.»
در کارنامهاش، دستکم ۱۳ عنوان کتاب تألیفی، ترجمه و تصحیح وجود دارد. آنچه آثار او را خاص میکند، فقط محتوای تخصصی آنها نیست؛ نگاهی تمدنی، فرهنگی و انسانمدارانه است که در تار و پود هر سطرش جاریست. سه اثر مهم استاد تاج
بخش، جایگاهی فراتر از کتابهای درسی یافتهاند؛ آنها مرجعند، دایرهالمعارفند، و گنجینهای برای تمام علاقهمندان به تاریخ پزشکی ایران:
- تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران (۱۳۹۳):
کتابی جامع که سیر تطور پزشکی و دامپزشکی را از دوران باستان تا دوره معاصر بررسی میکند. این کتاب برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۳ شد. - تاریخ بیمارستانهای ایران (از آغاز تا عصر حاضر) (۱۳۷۹):
اثری منحصربهفرد که روایتگر ساختار، عملکرد و فلسفهی بیمارستانها در فرهنگ ایرانی-اسلامیست. کتابی که نشان میدهد مراقبت از تن، همواره در کنار تکریم روح در این سرزمین بوده است. - تصحیح و تحقیق کتاب الاغراض الطبیه و المباحث العلائیه از سید اسماعیل جرجانی (۱۳۸۸):
دکتر تاجبخش در این اثر، با زبانی علمی و دیدی دقیق، یکی از کهنترین متون طب اسلامی ایرانی را بازنویسی و احیا کرد؛ کاری که کمتر کسی بدان همت گمارده بود.
آثار علمی آموزشی؛ پایههای نوین دامپزشکی و میکروبشناسی ایران
- ژنتیک باکتریها (۱۳۷۵): نخستین اثر تخصصی در زمینه ژنتیک میکروبی در ایران؛ کتابی که در دههی ۴۰ خورشیدی نگاشته شد و در توسعه این دانش نوظهور در کشور تأثیر شگرفی گذاشت.
- ایمنیشناسی بنیادی (۱۳۷۲) و اصول ایمنیشناسی پزشکی (ترجمه از گاستن لوئی داگه): این دو اثر، از نخستین منابع استاندارد در حوزه ایمنیشناسی برای دانشجویان پزشکی و دامپزشکی بودند.
- باکتریشناسی عمومی (۱۳۹۴): مرجع مهم برای دانشجویان میکروبشناسی، که در آن، استاد با قلمی روان و نگاهی عمیق، مفاهیم دشوار را قابلفهم ساخت.
- بیماریشناسی عمومی (۱۳۴۸)، پرورش و بیماریهای حیوانات آزمایشگاهی (۱۳۵۱): این آثار نیز در دهههای مختلف، جزو منابع اصلی آموزش دامپزشکی کشور بودند.
- پزشکی در آثار مولانا: کتابی کمنظیر که در آن، اشعار مولوی از منظر مفاهیم طب سنتی، بدن و سلامت تحلیل شدهاند. این اثر، تبلور پیوند ظریف میان ادبیات، عرفان و پزشکیست.
- سیر تحول علم در اسلام و ایران (فارسی و انگلیسی): پژوهشی تاریخی-تحلیلی درباره خاستگاههای تمدنی علم در سرزمینهای اسلامی.
مقالات؛ گفتوگوی بیپایان با جهان
دکتر تاجبخش بیش از ۱۵۰ مقاله علمی به زبانهای فارسی، فرانسه و انگلیسی در مجلات معتبر بینالمللی منتشر کرده است. موضوعاتی چون ایمونولوژی، بیماریهای واگیر، تاریخ پزشکی، ژنتیک باکتریها و تفسیر متون کهن، در نوشتههای او به چشم میخورند. او با این مقالات، مرزهای ایران را پشت سر گذاشت و علمش را جهانی کرد؛ بیادعا، اما تأثیرگذار.
۱۰ جلد از کتابهای او تاکنون عنوان بهترین کتاب دانشگاهی کشور را دریافت کردهاند. این افتخارات، تنها گواه کیفیت علمی آثار نیست، بلکه نشاندهنده نفوذ، کاربرد و اعتبار آنها در فضای آموزش عالی ایران است.
جایزه حمایتی تحصیلی استاد حسن تاجبخش
در روزی از بهار ۱۴۰۴، هنگامی که شکوفهها هنوز از خواب زمستان بیدار میشدن، مردی که عمری را با باکتری، آنتیژن، مولانا و جرجانی سپری کرده بود، این بار با دست دل، سندی نوشت برای آینده؛ برای نسلهایی که هنوز به دنیا نیامدهاند، اما از اکنون در سایهاش قد خواهند کشید. او ده میلیارد ریال در صندوقی به نام جایزه حمایتی تحصیلی دکتر حسن تاجبخش سرمایهگذاری کرد تا از سود آن، هر سال دانشجویانی از دانشگاه تهران، از سختی رهایی یابند و در مسیر دانش گام بردارند.
در اقدامی بیسابقه و آیندهنگرانه، استاد حق نشر کلیه آثار تألیفی و ترجمهای خود را که توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شدهاند، به این صندوق اهدا کرد؛ آنهم دائمی و الیالابد. گویی کتابهایش را نه برای نام خود، که برای روشن نگهداشتن چراغ فهم در جان نسلهای بعد نوشت. چه کسی جز کسی که به فایده علم بیشتر از فخر آن ایمان دارد، چنین میکند؟
این تصمیم بیانیهای از سوی مردی بود که گفت:
علم، اگر در دل دیگری شکوفا نشود، نیمی از راه را نرفته است.
دانش، زمانی مقدس میشود که وقف شود
دکتر حسن تاجبخش نه با میکروسکوپ، که با قلب خویش، جامعه را درمان میکند. او به ما آموخت که علم، اگر در خدمت انسان نباشد، تزیینیست بر قفسهها. و کتاب، اگر روزنهای به سوی آزادیِ ذهن نیافریند، جز جلد و جوهر نیست. او رفتن را نخواست، بلکه ماندن را برگزید؛ در قالب واژههایی که وقف شدند، در صندوقی که ثروتش علم است، و در خاطرهای که هر دانشجوی تهرانی، روزی آن را خواهد شنید و به احترامش خواهد ایستاد.
برای خواندن مطالب بیشتر و جذابتر و همراهی با ما در راستای ساختن بنیادی نیک و مستحکم برای دانشگاه و پیشبردن مرزهای علم، سایت و صفحات بنیاد حامیان دانشگاه تهران در فضای مجازی را دنبال نمایید.
برای ورود به صفحه حمایت مالی سریع از دانشگاه تهران: کلیک کنید
برای ورود به صفحه جایزه حمایتی تحصیلی بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به صفحه آپارات بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به کانال تلگرام بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به صفحه لینکدین بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به صفحه اینستاگرام بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به کانال واتساپ بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به کانال بله بنیاد حامیان: کلیک کنید
برای ورود به کانال ایتا بنیاد حامیان: کلیک کنید







